چقـدر ســـرد استــــــــ ؟!
وقتـــی...
دلتنگتـــم و نیستـــی !!!
************************************
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگــــــــــــــــم
************************************
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی که صبحِ یکی از روزهای خدا
عطرِ دستهایت، دلتنگی ام را به باد می سپارد
************************************
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم...
************************************
دلم تنگ ميشود حتي وقتي در کنارم هستي دلم تنگ ميشود
انگار خندههايت را بايد دزديد
دلتنگيهايم را ميشويم خوابهايم را هم قايم خواهم کرد
بايد بيشتر زمزمه کرد و آواز خواند چقدر نبودمان زياد است
بايد بيشتر با هم بود
دلتنگيهايم را ميشويم خستگي چشمهايم را در پشت رنگها قايم ميکنم
ولي از ديرآمدنت رنگهايم هم به خواب ميروند
باز هم بيدارم بايد بيشتر با هم بود
************************************
آنقــــدر
دلتنگمـــــ که حتی
ابلیـســــ بـر وسعـتــــ
ایــن دلتنگیــــ
سجده مـــی کند
************************************
دورتر بایست...
مهربانی هایت...
"دلتنگی ام" را بیشتر میکند!
************************************
چقدر دلم برايت تنگ شده
آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد
عزيز قلب من اي کاش مي شد
اشک هاي توفاني ام را قطره قطره جمع کرد
تا تو در درياي غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کني
اي کاش مي شد فقط يک بار فرياد بزنم دوستت دارم
و تو صدايم را مي شنيدي
نمي دانم چطور ، کجا و چگونه بايد به تو برسم؟
اي کاش به جاي عکس زيبايت وجود نازنينت پيش رويم بود
و حرف هاي نا گفته ام را مي شنيدی
به راستي که تو اولين عشق راستينم هستي
شايد در گذشته هرگز اينچنين عاشق نشده بودم
اما؛حال خوب مي دانم
که فقط با شنيدن نام زيبايت چشمانم بي اختيار مي بارد
اي اميد آخرينم بدان که هر روز
هر ساعت و هر لحظه به در گاه آفريدگار تو دعا مي کنم
تا فقط يک بار بتوانم چشمانم را زنداني نگاهت کنم