روزی می رسد که خواهی فهمید
یک زن ، هر چقدر هم عاشق باشد؛
هر چقدر هم خود آزار
و هر چقدر هم دیوانه
سردی که ببیند؛
هر چقدر هم بی مقصد باشد
هر چقدر هم بی خانه
پای رفتنش فلج نمی شود ..!
میرود........!
روزی می رسد که خواهی فهمید
یک زن ، هر چقدر هم عاشق باشد؛
هر چقدر هم خود آزار
و هر چقدر هم دیوانه
سردی که ببیند؛
هر چقدر هم بی مقصد باشد
هر چقدر هم بی خانه
پای رفتنش فلج نمی شود ..!
میرود........!
مادر..!
"باختم ...
این بار نه در بازی با کودکان کوچه
در زندگی با او ...
مادر....
"عشقم" عاشق دیگری شد ...
چادرنماز سفیدت را سر کن سر سجاده بنشین
تو برای خوشبختیشان دعا کن
و من
من باز بچه میشوم و بعد از باخت
در پناه چادرت
میگریم ...
"هرکجا بروی،
مرا خواهی دید.
یکشب،
تمامِ شهر را دیوانهوار
با خیالَتْ قدم زدهاَم.."
قهوه چشمان توست
تیره ، تلخ
اما آرامبخش و اعتیاد آور
شازده کوچولو پرسید : از کجا بفهمم وابسته شدم ؟
روباه جواب داد :
تا وقتی هست ، نمی فهمی . . .
به حرمتت بالهایم رامیشکنم..! تا پریدن وپرواز باهیچکس راتجربه نکنم...
چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت…!!
این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند…!!
باور دارم که میتونم آینده رو ببینم
کار زیاد سختی هم نیست
وقتی همه روزها دقیقا مثل هم شدن ...!
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﯼ !!!
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻃﺮﻓﻮ ﺩﯾﺪﻡ , ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺩﺭ ﺣﻖ ﺧـــﻮﺩﺕ ﺟِﻨـــﺎﯾﺖ ﮐـــــﺮﺩﯼ...
تـــو را به جـــان آنکــه دلــت را دزدیــــد ؛
بــــه خــوابـــــم نـََََيـــــــا
آخــــــــر . . .
خوابـــــم را "رنـگــــی" مـی کنـــی
و. . .
روزم را "سيــــــــــــــــــاه"
انقـدر از هرزه ها دوستت دارم شنیدی
که
عاشـقانه های من
برایت گـزافه ای بیش نبـود . . .
وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت فهمیدم که گاهی هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است...