کاش خوشبختی هم مثل مرگ سهم همه میشد...
کاش خوشبختی هم مثل مرگ سهم همه میشد...
رفیق؛
زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است...!
تا میتازی با تو میتازند،
زمین که خوردی،
آنهایی که جلوتر بودند هرگز برای تو به عقب بازنمیگردند ؛
و آنهایی که عقب بودند به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگدمال خواهند کرد...
یه شبایی اصلا نگذشت،اما ما ازش گذشتیم؛
یه شبایی هم بد گذشت،سخت گذشت،با درد گذشت؛
یه شبایی داد زدیم اما جز دلمون هیچکس صدامونو نشنید؛
یه شبایی نفسمون برید از این همه بغض؛
یه شبایی نفس کم اوردیم اما دووم اوردیم؛
یه شبایی فقط زنده بودیم،زندگی نکردیم...
کاش میشد
آدم گاهی به اندازه نیاز بمیرد
بعد بلند شود
آهسته آهسته
خاکش را بتکاند
اگر دلش خواست برگردد به زندگی
اگر دلش نخواست
بخوابد تا ابد..
ﭼﻨﺎﻥ ﺯﻧـــﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﯾـﻢ ﮔـﻮﯾـﯽ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﻗﺮﺍﺭ
ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﯿﻢ !
ﮐـﺎﺵ ﯾــﺎﺩ ﺑــﮕﯿـﺮﯾـــﻢ ، ﺭﻫــﺎ ﮐﻨﯿــﻢ ، ﺑـﮕــﺬﺭﯾــﻢ ﮔـﺎﻫﯽ ﺑـﺎﯾـــﺪ
ﺭﻓﺖ ...
ﺩﻝ ﺑــﻪ ﺳﺎﺣـﻞ ﻧﺒﻨﺪﯾـــﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺁﺏ ﺯﺩ ...
ﺁﯼ ﻣــــﺮﺩﻡ ...
ﻣﺎ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫــﺎﯾﻤــﺎﻥ ﯾﮏ ﺭﺳﯿــﺪﻥ ﺑــﺪﻫــﮑﺎﺭﯾــــﻡ
ﺁﯼ ﻣــــﺮﺩﻡ ...
ﺯﻧــــﺪﮔــﯽ ﮐــﻮﺗــﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻟﻄﻔـﺎ ﻋــﺎﺷﻖ ﺷــﻮﯾــﺪ !
ﺩﺳﺖ ﯾــﮑﺪﯾــﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﮕﯿـﺮﯾـﻢ ﺗﺎ ﺷﺎﯾــﺪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗــﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻬــﺮ
ﯾﺎﺩ ﺷــﻮﺩ
ﻟﻄﻔـﺎ ﻟﺒﺨﻨـــﺪ ﺑﺰﻧﯿــﺪ ... ﺷﺎﯾﺪ ،
ﻋﮑﺴﯽ ﺷﻮﺩ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻃﺎﻗﭽﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ
ﮔﺮﺩﮔﯿﺮﯼ ﺗﺎﻥ ﮐﻨﻨﺪ !
ﺑﺒﺨﺸﯿـــﺪ !
ﺑﯽ ﻣﻨـّﺖ ﺑﺒﺨﺸﯿــﺪ !
ﺯﻧـــﺪﮔـﯽ ﮐﻨﯿـﻢ ﺗـﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺣـﺴــﺮﺕ ﮐـﺎﺭﻫــﺎﯼ ﻧــﮑﺮﺩﻩ
ﮔﺮﯾﺒـﺎﻧـﮕﯿـﺮ ﺭﻭﺯﻫــﺎﯾــﻤﺎﻥ ﻧﺸــﻮﺩ ﺑﯿـﺎﯾـﯿـﺪ ﻟﺒﺨﻨــﺪ ﺑﺰﻧﯿــﻢ
زندگی کن به شیوه خودت …
با قوانین خودت … !!!
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند
برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی
خوب ِ من ، هنرعشق در پیوند تفاوت هاست
و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها ...
زندگی ست دیگر...
همیشه که همه رنگهایش جور نیست
همه سازهایش کوک نیست
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید
حتی با ناکوک ترین ناکوکش
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند ،
به این سالها که به سرعت برق گذشتند،
به جوانی که رفت،
میانسالی که می رود،
حواست باشد به کوتاهی زندگی،
به زمستانی که رفت ،
بهاری که دارد تمام می شود کم کم،
ریز ریز،
آرام آرام،
نم نمک...
زندگـــی به همیـــن آســــانی مـــــی گـذرد...
copy of : harfhaee-az-gense-baran.rozblog.com
در مسابقه بین شیر و آهو، بسیاری از آهوها برنده می شوند.
چون شیر برای غذا می دود و آهو برای زندگی.
پس: ” هدف مهم تر از نیاز است “
تو چه گفتی سهراب؟
قایقی خواهم ساخت ...
با کدوم عمر دراز؟
نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند
با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد
سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت
پس بگو ای سهراب ... شعر نو خواهم ساخت
بیخیال قایق ....
یا که میگفتی ....
تا شقایق هست زندگی باید کرد؟
این سخن یعنی چه؟
با شقایق باشی.... زندگی خواهی کرد
ورنه این شعرو سخن
یک خیال پوچ است
پس اگر میگفتی ...
تا شقایق هست، حسرتی باید خورد
جمله زیباتر میشد
تو ببخشم سهراب ...
که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم
بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا
بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، من جوانی پیرم
زندگی رویا نیست
زندگی پردرد است
ز ندگی نامرد است، زندگی نامرد است!