روزی اگر برگردی
برایت هیچ حرفی ندارم
هیچ خاطره ای که تعریف نکرده باشم
یا حتی لباس تازه ای که ندیده باشی
تنها منم
و یک صندلی کنار پنجره رو به خیابان
با فنجان چایت
که اخرین بار دست نخورده گذاشتیش
و من بارها برایت از نو پرش کردم
برایت حرفی نخواهم داشت
فقط می نشانمت
و به اندازه روزهای ندیدنت
چشم می دوزم به نگاهت
روزی اگر برگردی ...
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت