که خواب یک نیاز نیست.
تنها یک بهانه است
تا آدمی به شب «پناه» ببرد.
نگاهم
سمتِ
چی باشه
منو
یادِ تو
نندازه؟؟؟
ساعتهای نبودنت ... روی مچم بسته نمی شوند
بلکه حلقه می شوند دور گردنم ...!
دوستت داشتم
دوستت دارم
و دوستت خواهم داشت
از آن دوستت دارم ها
که کسی نمی داند
که کسی نمی تواند
که کسی بلد نیست !
ﺍﮔﺮ ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﻫﯿﭻ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ
ﺷﻨﯿﺪ
"ﻗﻠﺐ ﻣﻦ " ﻃﺎﻗﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ
به سلامتی اون دختری که گفت :درسته ماشین نداره اما دوستم که داره
بهانه ی بیداریست!
این قهوه ی چشمانت...
دلــم یک اتفاق می خـواهـد
یک تـلفن نا آشنا
تا با بـی مــیلی تـمام جواب دهم
و چه خوب است پشت خط
صدای تــو باشد . . .
تمام شد . . .
به جز این اشکها ،
برای باختن ،
دیگر چیزی ندارم...
بریزم به پایت، می مانی؟
بی تو در خلاء سرگردانم
بی تو در انتظار غرقم ....
بی تو لبالب از حس دلتنگی پرم
بی تو ...
می بینی ؟
نبودنت مرا در دنیایی حبس می کند که
دیگر شبیه دنیا نیست
پر از بی رنگیست ...
کــاش
نـزدیـکــ شـــود
بــا هـم خـنـدیـدنـمــان . . .
به دلتنگی هایم دست نزن ، میشکند بغضم یک وقت و تو آنگاه غرق میشوی در سیلاب اشکهایی که بهانه روان شدنش هستی !
خیلی دلتنگتم، اما …
نمیدانم “خیلی” را چگونه بنویسم که “خیــــــــــلی” دیده شود
آنقدر دلتنگتم ،
که اگر بفهمی
از نبودنت خجالت میکشی...
از قوی بودن خسته ام
دلم یک شانه می خواهد
تکیه دهم به آن و بی خیال همه دنیا
دلتنگی هایم را ببارم
دلتنگی نه با قلم نوشته می شود نه با دکمه های سرد کیبورد
دلتنگی را با اشک می نویسند
روزی اگر برگردی
برایت هیچ حرفی ندارم
هیچ خاطره ای که تعریف نکرده باشم
یا حتی لباس تازه ای که ندیده باشی
تنها منم
و یک صندلی کنار پنجره رو به خیابان
با فنجان چایت
که اخرین بار دست نخورده گذاشتیش
و من بارها برایت از نو پرش کردم
برایت حرفی نخواهم داشت
فقط می نشانمت
و به اندازه روزهای ندیدنت
چشم می دوزم به نگاهت
روزی اگر برگردی ...