loading...
سایت سرگرمی و تفریحی تک وب
حمید بازدید : 91 یکشنبه 1394/03/03 نظرات (1)

 

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .
به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.

 

 

بقیه داستان در ادامه مطلب

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :”متشکرم ” .
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه “خواهر و برادر” . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با وقار خاص و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت ” تو اومدی ؟ متشکرم”
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه،دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود:
” تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما …. من خجالتی ام … نمی‌دونم … همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ….
ای کاش این کار رو کرده بودم ……………..”

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط dostanfb در تاریخ 1394/03/03 و 19:36 دقیقه ارسال شده است

سلام آفرین وب خیلی خوبی دارید !!! دست دست دست دست
الان توی یاهو انلاینم مممنون میشم بیای ادم کنی تا حرف بزنیم توی روم و سایتمم هستم دوست داشتی بیا نظر بده مطالب خوبی داره چرا همه توی اینترنت مطالبت نبینن ما بازدید کننده ی زیادی به مطالب و پست های شما میدیم پس ی سر بهم بزن
لطفا این نظر رو همه بخونن و ممنون میشم خودتون هم تاییدش کنید و دنبالش بگیرید
ما دوساتان ی سایت به نام زدیم که توی این سایت میخوایم مطالب خیلی مفید و سرگرم کننده ای بزاریم اصلا اسم سایتمون هست سرگرمی و دانلود دوستان از پست های شکست عشقی خورده تا اهنگ ها و فیلم های جدید و عالی تازه باز کردیم توی فصل امتحانا به همه فقط اطلاع رسانی کنید ما هم داریم اطلاع رسانی میکنیم که همه بیان و از اول تابستون بعد از امتحانات همه پیش هم و کنار هم این سایت خیلی خیلی شلوغ و باحالش کنیم این وسط کسی که زرنگ تر باشه نویسنده ی سایت میشه و درآمد کسب میکنه اگه زرنگ تر هم باشه ی سایت از پرتال درسا با اون موضوعی که توش خیلی فعال بوده میدن و خلاصه شغل کوچیک ولی پر درآمدی میشه واسه اون شخص اطلاعات بیشتر میتونید از مدیر اصلی سایت بپرسید علی آزاد این وسط شاید واستون سوال پیش بیاد که خب ما نمیخواییم نویسنده بشیم و پول در بیاریم نیازی نداریم چرا بیایم این سایت ؟؟؟؟؟؟ خب من جوابش میدم هم شما وبلاگ دارید هم من و هم بقیه ی دوستانی که اومدن سایت سرگرمی و دانلود دوستان واسه این که مطلب خودم همه بخونن مطالب میزارم توی انجمن سایت توی بخش مربوطه حالا این وسط تشکر میکنن ازم ادرس وب خودم به خیلی ها میدم و کلی چیز توی انجمن دوستی یاد میگیرم کنج کاو شدی بدی ساید چیه نه؟؟؟ خب منم همون اول شدم واسه همه پیش میاد اگه میخوای وبلاگت شلوغ بشه وآدم های زیادی دلنوشته هات بخونن و نظر بدن و تشویقت کنن و حرفای دلت گوش بدن و باهات همدردی کنن بهت پیشنهاد میکنم با یکی از راه های زیر با مدیر سایت یا نویسنده ها تماس بگیری راستی یادم رفت اگه اهل چت روم و چت های انلاین ایرانی هستی میتونی توی چت روم این سایت با فرستادن پست درجه و اتاق خصوصی و کلی امتیاز هدیه بگیری وای عالیه دیگه
1 http://dostanfb.ir/NAZ-DON/270/
2- چت روم سایت مدیریت آزاد =http://www.asaal-chat.ir/chat
3- ارتباط از طریق سایت http://dostanfb.ir/tamas
4 ارتباط از طریق نظرات سایت
5- اتباط از طریق یاهو - admi_73@yahoo.com
6-ارتباط از طریق ایدی لاین و واتس اپ - 09332896751
اگه توجیح نشدی و فکر میکنی سایت سرگرمی دوستان رو دوست نداری فقط ی بار این پست زیر بخون نویسندگی یا ارسال پست اصلا سخت نیست خیلی هم راحت خیلی ها که نویسنده شدن میگن از وبلاگ داشتن هم ساده تره چون ی نفر با مدرک و کلی اطلاعات هست که همه چیز بهت میگه و کمک میکنه و حالا میخوای توجیح و قانع بشی این پست زیر بخون سنگ تموم گذاشته یعنی نوشته ی خود مدیر آزاد همه رو قانع میکنه
http://www.dostanfb.ir/NAZ-DON/268/
http://www.dostanfb.ir/CHAT/fb



کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 399
  • کل نظرات : 171
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 39
  • آی پی دیروز : 35
  • بازدید امروز : 104
  • باردید دیروز : 40
  • گوگل امروز : 11
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 347
  • بازدید ماه : 1,453
  • بازدید سال : 7,318
  • بازدید کلی : 106,326
  • کدهای اختصاصی